«انَّ الاِسلام بَدئُهُ مُحَمَّدِیٌّ و بَقائُهُ حُسَینِیٌ»
مصلح غیور(1)
تولد شخصی و شخصیتی امام حسین(علیهالسلام)
امام حسین(علیهالسلام) یک تولد شخصی دارد و یک تولد شخصیتی دارد که هر دوی آنها در سوم شعبان است؛ یکی سَنه چهار بعد از هجرت بنا بر مشهور و یکی در سَنه شصت از هجرت است. امام حسین(علیهالسلام) این حرکتی را که کرد این حرکت اینطور نبود که بیهدف باشد؛ هدفمند بود و اهدافش را هم حضرت در سخنانش در طول این حرکت بیان فرمودند، این حرکت هم در بعد معرفتی هدفمند بود، هم در بعد انسانی و فضیلتهای انسانی، هم در بُعد دنیوی و هم اُخروی، هم فردی، هم اجتماعی؛ صحیفهای بود که مجموعهای از درسها بود که حسین(علیهالسلام) به ابناء بشر آموخت؛
قیام برای اصلاحِ امت، نه اصلاحِ دین!
در یک جملهای که من شنیدهام _که انشاء ا... اشتباه کردهاند_ که میگویند حسین(علیهالسلام) قیامش برای اصلاح دین جدش بود. _نعوذ با... _ کسی که این حرف را زده است باید استغفار کند. آن جملهای را که در تاریخ نوشتهاند که خود حضرت در وصیتنامهاش به برادرش محمد بن حنفیه در مدینه هنگام حرکت به سوی مکه مینویسد، میخوانم تا ببینید چه اشتباهی میکنند؛ میگوید «هذا ما اوصی به الحسین بن علی بن ابیطالب الی اخیه محمد بن حنفیه» این جملات را خیلی شما شنیدهاید: «وانّی لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالما»؛ من بیرون نیامدم به قصد فساد و تکبر و داعیه سلطنت و امثال این حرفها؛ «و انّما خرجت لطلب الاصلاح فی اُمة جدی، اُرید اَن آمر بالمعروف و اَنهی عن المنکر و اَسیر بسیرة جدّی و ابی». بله، امام حسین برای اصلاح قیام کرد، اما نه اصلاح دین جدش! میگوید «لطلب الاصلاح فی امة جدّی» نه «فی دین جدّی»! یعنی هدفش را متمرکز میکند روی اینکه جامعه مسلمین را میخواهم اصلاح کنم، نه دین اسلام را.
هدفمندی قیام امام حسین(علیهالسلام)
هدفمند بود حسین(علیهالسلام) در این حرکت؛ و هدفش را هم بعدش میفرماید که «ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر» که این ها همه شاخههایی است برای اصلاح مسلمین و جامعه مسلمین؛ حتی دارد وقتی که حضرت وارد مکه هم که میشود این آیه شریفه را ایشان تلاوت میکند: «و لما توجه تلقاء مدین قال عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل». میفهمی یعنی چی؟ همان آیهای که مربوط به حضرت موسی است که از مصر آمد رفت وارد مدین شد؛ یعنی متوجه شد، رفت به سمت شهر مدین گفت: امید است که پروردگار من هدایت کند مرا به راه راست که مرا به مقصودم برساند. یعنی من هدفمندم. همانجور که حضرت موسی هدفمند بود در حرکت، من هم هدفمندم و مقصد دارم. حسین(علیهالسلام) یک شورشی نبود و حسین(علیهالسلام) یک فراری نبود؛ این غیر از آن است. هدفمند بود در حرکتش.
غیرت دینی؛ منشأ قیام حسینی
ریشه این هدفگیریاش چه بود؟ که ما این را هم از گفتار حسین(علیهالسلام) هم از کردار حسین(علیهالسلام) به دست میآوریم و او این بود که حسین(علیهالسلام) میخواست کوشش کند برای حفاظت دین جدش؛ این چیزی است که از نظر ظاهر خیلی روشن هم هست. «کوششِ در حفاظت از دین»؛ اصلاً خود این یک تیتر است که در اصطلاحات مباحث اخلاقی داریم، در مباحث عرفانی هم داریم؛ منشأ این که حرکت کرد حسین(علیهالسلام) و قیام کرد و این هدفگیری را کرد همین بود؛ میخواست حفاظت کند از دین؛
در مباحث اخلاقی یک بحثی مطرح میکنند به نام «غیرت»؛ در مباحث معرفتی در منازل سلوک الی ا... تعالی، در آنجا هم باز همین را مطرح میکنند: «منزلِ غیرت». حسین (علیهالسلام) هر دو را، به موازات هم طی میکرد و میرفت.
مراد از «غیرت» در مباحث اخلاقی
اول برویم سراغ مباحث اخلاقی؛ در باب مباحث اخلاقی غیرت را که معنا میکنند میگویند سعی و کوشش در حفاظت از چیزی که باید از او حفاظت شود. اگر کسی سعی کرد، کوشش کرد در حفظ چیزی که باید از او حفاظت شود، میگویند او غیرتمند است و غیور است. گاهی هم وقتی میخواهند به اصطلاح رابطهاش را با صفات انسان مطرح کنند میگویند غیرت از نتایج شجاعت است. یعنی اگر انسان آن چیزی را که شرعاً و عقلاً بر او لازم است که او را حفظ کند، در حفظ او زبونی به خرج ندهد به او میگویند این غیرتمند است.
غیرت موسوی و حسینی
من حالا یک نکتهای را عرض کنم خیلی این ظریف است؛ در تاریخ هست که امام حسین(علیهالسلام) وقتی از مدینه خارج میشود یک آیه را میخواند؛ وقتی وارد مکه میشود یک آیه دیگر را میخواند؛ من دقت کردم، دیدم هر دو آیه مربوط به حضرت موسی است و هر دو هم مربوط به حرکت حضرت موسی است. وقتی از مصر میآید بیرون، «فخرج منها خائفا یترقب قال رب نجنی من القوم الظالمین». وقتی میرسد مدین، آنجا این آیه است: «و لما توجه تلقاء مدین قال عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل». حسین(علیهالسلام) وقتی وارد مکه میشود این آیه را میخواند.
در بین انبیا شما نگاه کنید، آن پیغمبری که از نظر بروز و ظهور صفتش که خیلی صفت بارزی داشت و به تعبیر ما خیلی در چشم بود، _و الّا همه انبیاء این صفت را دارند_ غیرتمندی حضرت موسی بود. دیدهاید که چه برخوردهایی که میکند؛ حتی میگویند خیلی حضرت موسی تند بود _نعوذ با... تند نبود؛ آدم با غیرتی بود؛ بیغیرت نبود. بر او واجب بود و لازم بود که کوشش کند در حفاظت از چیزی که حفاظتش لازم بود. و آن این مسئله بود که شرک را از جامعه دور کند و اصلاح کند جامعه را.
حسین(علیهالسلام) تند نیست؛ خیال نکنید. او هم راه افتاد، این هم راه افتاد. هر دوتا راه افتادند؛ منشأ راه افتادن حضرت موسی و امام حسین(علیهالسلام) چه بود؟ غیرت این دو بود. منشأ حرکتشان این بود که بیتفاوت نبودند. بنشیند تماشاگر باشد نسبت به جامعه!؟ اصلا و ابدا! «لطلب الاصلاح فی امة جدّی» برای این راه افتادم من. فراری؟! اصلا و ابدا! اتفاقاً عکسش است.
خروج شجاعانه امام حسین(علیهالسلام) از مدینه به سوی مکه
وقتی معاویه مُرد یزید نامه نوشت به ولید که آنجا حاکم مدینه بود. هم راجع به امام حسین نوشته بود هم راجع عبدا... بن زبیر که بیعت بگیرد از اینها. عبدا... بن زبیر صفکشی کرد، بیعت نکرد با یزید؛ او هم از مدینه رفت؛ ببینید او چه جوری میروند او و برادرانش. برادرانش گفتند بیا به تعبیر خودشان به اصطلاح عربها از طریق اعظم یا شاهراه برویم. گفت نه؛ به بیراهه زد و رفت از ترسش که نکند بگیرندش! فرق را ببینید؛ هر دو تا از مدینه بیرون آمدند برای اینکه بیعت با یزید نکنند؛ هم عبدا... بن زبیر، هم حسین بن علی(علیهالسلام). او از ترسش زد به بیراهه و به برادرش گفت شما از آن راه اعظم بروید که بعد که آمدند شما را دیدند، من را نمیبینند... بعد هم فرستادند دنبالش، نتوانستند بگیرندش؛ چون از بیراهه زده بود رفته بود.
از آن طرف امام حسین راه میافتد، ببین با چه وضعی راه میافتد. بیش از هشتاد نفر همراهش هستند؛ از بیبیها بودند، کنیزها بودند، غلامانش بودند؛ چون آن موقع بحث اصحاب مطرح نبود. حدود شاید مثلاً سی نفر که هشت تایشان از کنیزها بودند، و بیست و دو سه نفرشان هم از همین بیبیها بودند، خواهرانش بودند، همسرانش بودند. حدود 10 نفر هم از غلامهایش بودند که هشت نفرشان هم شهید شدند و دوتایشان ماندند. از بنیهاشم، برادرانش و برادرزادههایش اینها هم بودند؛ حدود چهل نفر هم اینها بودند. مجموعا بیش از هشتاد نفر با او بودند. از کجا رفتند؟ از همان طریق اعظم. آمدند به حضرت عرض کردند آقا حالا که شما میخواهید بروید، از این راه نروید، بیایید مثل همان عبدا... بن زبیر شما هم به بیراهه بزنید و بروید؛ اینجا میآیند دسترسی به شما پیدا میکنند. جواب حضرت چیست؟ میگوید به خدا قسم _قسم میخورد_ من از همین راه میروم. در مقابل قضا و قدر الهی و حکم او و آنچه برایم مقدر کرده است تسلیم هستم. یک وقتی این را نقل کردم که در تاریخ دیدهام حدود دویست و پنجاه ناقه همراهش بود یا اسب که اثاث و بارهایشان را حمل می کردند. ببینید چه قافلهای میشود این!
یک منشأ میآییم سراغ مسائل اخلاقی میبینیم آن مسئله غیرتمندی حسین(علیهالسلام) است که هدفگیری کرده است؛ منشأش این است که هدفگیری کرده است حفاظت از دین را، هر چه میخواهد پیش بیاید، بیاید. به تعبیر ما «مردانه» آمده است. به قول امیرالمومنین(علیهالسلام) در نهج البلاغه «یا اشباه الرجال و لارجال» نبود و واقعا مردانه بود.
مراد از «غیرت» در مباحث عرفانی
در بعد معرفتیاش که ما میرویم در منازل سلوک آنجا هم غیرت را مطرح میکنند. آنجا سه درجه درست میکنند: غیرت زائده و مرید و بعد هم عارف؛ درجه سوم از غیرت که آنجا مطرح است، نسبت به خدا و محبوبش است. حسین(علیهالسلام) غیرتمندیاش نسبت به خدا بود. هم غیرتمند بود نسبت به دین خدا، هم غیرتمند بود نسبت به خود خدا؛ هیچ جا از او _نعوذ با..._ زبونی نمیبینید. منشأش هم همین است که من عرض کردم. لذا هیچ جا سر فرو نیاورد. غیرت نسبت به دین داشت امام حسین(علیهالسلام). میگفت هر طور هست من این را باید حفاظتش بکنم. این بر من واجب است. حالا میرسیم ما که هر کسی در حدّ خودش، در حیطه نفوذ خودش بر او واجب است که این را حفظش بکند، شرعاً و عقلاً.
بی غیرتی کوفیان
مسلم بن عقیل نامه مینویسد به حسین(علیهالسلام) که در مکه بود؛ در نامهاش مینویسد «با من هجده هزار نفر از اهل کوفه بیعت کردهاند، بیا». از این طرف خوب دقت کنید که اینها را وقتی عبیدا... آمد و تهدید کرد، هنگام نماز، شب در مسجد کوفه، نماز مغرب و عشاء، میایستد به نماز عدهای بودند؛ نماز تمام میشود، سی نفر؛ وقتی از شبستان وارد صحن مسجد میشود میآید دمِ در ده نفر بودند؛ از درِ مسجد کوفه میآید بیرون در کوچه نگاه میکند، میبیند یک نفر هم نیست. با غیرت و بیغیرت را حالا میفهمی یعنی چی؟ خوب بفهم! یک نفر هم نمانده بود.
(با اندک تلخیص از سخنرانی حضرت آیت ا... مجتبی تهرانی – دهه اول محرم 1388)
الهی عاقبت محمود گردان
نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان
لیست کل یادداشت های این وبلاگ